فطرس
بگـــذر تابستان حالم با تـــو خوب نمی شـــود پاییــز حال مرا خوب می شنـــاسد... بهشت ، نه مکانی بعد ِ مرگـــ ! زمانی ست به وسعت ِ زندگی... که تنم محصور ِ بازوان ِ توست ! عــشـق ؛ زیـــــبـاتـــریــن لـــذّتـــیـست ..
این زندگی با ما نمی سازد وگرنه من را چه به از چشم های تو بریدن؟ باری ست بی تو زندگی بر شانه هایم سخت است گاهی این نفس ها را کشیدن بی تو کماکان می تپد این قلب خسته ... نه! فرق دارد این تپیدن با تپیدن شیرینی تلخی که در دلتنگی ماست درهیچ جایی نیست حتی در رسیدن ... وقتی به راهت مومنی، رنجی ندارد سقراط بودن شوکران را سرکشیدن!
عشق با این همه نیرنگ عواقب دارد جَدَلِ آینه و سنگ عواقب دارد رود بی تاب برای لب دریاست ولی... جاده فرسنگ به فرسنگ عواقب دارد مثل موی تو بلند است و سیاه است و قشنگ شب برای منِ دلتنگ عواقب دارد باد هرزه ست ! برو شال سفیدی سرکن سعی کن صلح کنی ، جنگ عواقب دارد معرفی یه وبلاگ واسه دوستای دبیرستانی که اهل تبریز یا ارومیه هستن http://honartadris2.blogfa.com
خداوندا چرا دیگر بهار من نمی آید؟ چرا ماه غزل در شام تار من نمی آید؟ گلوی ماه دگر شب ها برای دل نمی خواند در این طوفان چرا امشب قرار من نمی آید؟ همه شب نغمه و شعرم مرا تا آسمان می برد ولی دیری ست صدای دل ز تار من نمی آید چه شب هایی که چشمان غزل را سرمه می کردم چه شب هایی ست که ماه من کنار من نمی آید هزاران آرزو را من به گیسوی غزل بستم چرا شیرین این فرهاد زار من نمی آید؟ غزل آری برای من تمام هستی دل بود سحر بگذشت مگر امشب نگار من نمی آید؟ شب سردی ست و دشت خالی تر از چشمان شب هایم خداوندا چرا امشب بهار من نمی آید؟ باغبانی پیرم که به غیر از گلها از همه دلگیرم... کوله ام غرق غم است آدم خوب کم است عده ای بی خبرند عده ای کورند و کرند وگروهی پکرند...! دلم از این همه غم میگیرد وچه خوب است آدمی عاقبت میمیرد!
گمشـده ی این نسل "اعتمـاد" اسـت نه "اعتقاد" امـا افسـوس .. که نه بر اعتمادشان " اعتقادیسـت " ؛ نه بر اعتقادشان " اعتماد " ..
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند امــا نه وقتی که در میانشان هستی ، نـه !!! آنجا که در میان خاک خوابیدی ، “سنگِ تمام” را می گذارند و می روند …
کــه بـه وقــت ِ ارتـــکاب ِ آن ..
...
خـــــدا ،
بـــــرای ِ بـــــشر ..
ایــــستــاده “دســـت” مــــــیـزنــــد
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |