سفارش تبلیغ
صبا ویژن


فطرس

ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست
غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست


نوشته شده در دوشنبه 93/7/28ساعت 11:12 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم


نوشته شده در چهارشنبه 93/7/23ساعت 10:40 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

من اگر حوا شوم
این بار طغیان میکنم
سیب را از شاخه می چینم
ولی تقدیم شیطان میکنم
گر بخواهد کس مرا بیرون براند زان بهشت
هر چه را دستم رسد
aویران ِ ویران میکنم
دلبری ها میکنم در کار آدم دم به دم
بی گمان اورا به زور
همدست شیطان میکنم
من که حوایم
به راه وسوسه یا سادگی
هرچه باشد کار خود بر خویش
آسان میکنم
چون میسر شد به کاممa
راندن شیطان و مرد
آن بهشت تازه را
همچون گلستان میکنم
هرچه را دیدم از آدم
من در این خاک بلا
در بهشت دلکشم این بار جبران میکنم
حکم میرانم
از ین پس بر زنان مهر و وفا
عاشقی را همدلی را
رسم اینان میکنم
حال اگر آدم خیالش بود تا آدم شود
با خدا یک مشورت
در کار ایشان میکنم
دست آخر این بهشت
اما بدون هرکلک
های آدم گوش کن
من باز (عــصــیـان ) میکنم ....


نوشته شده در چهارشنبه 93/7/23ساعت 10:31 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمیکاهد

همیشه هستی … همین حوالی


نوشته شده در شنبه 93/5/11ساعت 1:1 صبح توسط خوشمود نظرات ( ) | |

من آن ابرم که بارانش تو هستی


همان یوسف که کنعانش تو هستی


مسافر میشوم تا آخر عمر


در آن راهی که پایانش تو هستی


نوشته شده در جمعه 93/3/2ساعت 11:31 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

به کامـــم با لــــب نوشــــت عســــل کن                 تمـــــام حـــــــرف هایــــــم را غـــــزل کن

بســــوزان قلـــــب مــــن را در تب خـــــود                 مـــــرا در عاشــــقی ضــــرب المـــثل کن !


نوشته شده در جمعه 93/3/2ساعت 11:19 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک، چک چک، ... چکار با پنجره داشت

قیصر امین پور


نوشته شده در چهارشنبه 93/1/20ساعت 11:58 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

سردم شده است و از درون می سوزم

حالا شده کار هر شب و هر روزم

تو شعر مرا بپوش سرما نخوری

من دکمه ی این قافیه را می دوزم 

 

نوشته شده در چهارشنبه 93/1/20ساعت 11:50 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

    امشب دلم از آمدنت سرشار است 

 

     فانوس به دست کوچه دیدار است 

 

    آنگونه تو را در انتظارم که اگر 

 

    این چشم بخوابد آن یکی بیدار است  

 


نوشته شده در چهارشنبه 93/1/20ساعت 11:42 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |


روزگاریست در این کوچه گرفتار توام 

 

 با خبر باش که در حسرت دیدار تو ام 

 

 گفته بودی که طبیب دل هر بیماری 

  

 

پس طبیب دل من باش که بیمار تو ام 

 


نوشته شده در چهارشنبه 93/1/20ساعت 11:33 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ