سفارش تبلیغ
صبا ویژن


فطرس

دفعه بعدکه شایعه ای روشنیدیدویاخواستیدشایعه ای راتکرارکنیداین فلسفه رادرذهن خودداشته باشید!دریونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش موردستایش بود.روزی فیلسوف بزرگی که ازآشنایان سقراط بود،باهیجان نزداوآمدوگفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟سقراط پاسخ داد:"لحظه ای صبرکن.قبل ازاینکه به من چیزی بگویی ازتومی خواهم آزمون کوچکی راکه نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مردپرسید:سه پرسش؟سقراط گفت:بله درست است.قبل ازاینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه راکه قصدگفتنش راداری امتحان کنیم.اولین پرسش حقیقت است.کاملامطمئنی که آنچه راکه می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟مردجواب داد:"نه،فقط درموردش شنیده ام."سقراط گفت:"بسیارخوب،پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.حالابیا پرسش دوم رابگویم،"پرسش خوبی"آنچه راکه درموردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد:"پس می خواهی خبری بددرموردشاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟"مردکمی دستپاچه شدوشانه بالاانداخت.سقراط ادامه داد:"واماپرسش سوم سودمندبودن است.آن چه راکه می خواهی درموردشاگردم به من بگویی برایم سودمنداست؟"مردپاسخ داد:"نه،واقعا…"سقراط نتیجه گیری کرد:"اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت داردونه خوب است ونه حتی سودمنداست پس چرااصلا آن رابه من می گویی؟


نوشته شده در دوشنبه 86/7/16ساعت 6:8 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ