فطرس
با تو از خویش نخواندم- که مجابت نکنم خواستم تشنه ی این کهنه شرابت نکنم گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن تا که ناخواسته مشتاق عذابت نکنم دستی از دور به هرم غزلم داشته باش که در این کوره ی احساس مذابت نکنم گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست سیل بی گاهم و ناگاه خرابت نکنم فصلها حوصله سوزند.-بپرهیز- که تا فصل پر گریه ی این بسته کتابت نکنم هرکسی خاطره ای داشت- گرفت از من و رفت تو بیندیش- که تا بیهده قابت نکنم
نوشته شده در یکشنبه 94/11/18ساعت
11:58 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |