فطرس
وی تو سلسله، دل در خم آن سلسله هاست دل من مجنون ز پی ت همسفر قافله هاست در همه شهر ز عشق من و تو ولوله هاست « بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست » *** شب و دلتنگی و این چشم پر از حسرت خواب منم و شوق وصال تو و در یای سراب نقش روی تو که افتاده در این جام شراب « مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست » *** باغبان هسته ی محنت به دلم می کارد غم عشق تو چو باران به سرش می بارد نیست عقلی که ز رسوا شدنم وادارد « آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست » *** عشق شمشیر غم آگین به دل انگیختن است شوق وصل و غم هجران به هم آمیختن است آخر عاشقی از دار غم آویختن است « بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست » *** چشم امید من و حادثه کوری و عشق شوق دیدار تو و حسرت و رنجوری و عشق با زبان دل خشکیده ام از شوری و عشق « باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست » جمهور سمیعی
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |