مينويسم از عشق / مينويسم از تو
پيشرويم دفتري آكنده از خاطره هاست
خاطره هايي كه من را ياد تو مياورند
يادي از جنس بلور ظاهرا نشكن
يك بلور مانند آن قلب به ظاهر كوچكم
قلبي آكنده ز درد و غصه و شكوه
شكوه اي از بي تو بودن
بي تو ماندن
لحظه ها را با خيالت سپراندن
آن خيالي كه مرا هر آن به تو نزديكتر
اما تو را هي دورتر هي دورتر
تا انتهاي وصف ، خلقت
و مرا تا ناكجا آبادها حتي
من تو را ميخوانم ، ميخواهم
تو مرا ياري كن
مينويسم از عشق / مينويسم از تو