سفارش تبلیغ
صبا ویژن


فطرس

عاشقی

تو ان شعر خیال انگیز بارانی

هوا دار توام ای عشق ای احساس پنهانی

بتاب امشب درون برکه ی چشمان من ای ماه

بیفشان زلف مهتابی در این حجم پریشانی

من هر شب با غزلهایم در این ویرانه تنهایم

بیا یک شب فقط یک شب به خوان عشق مهمانی

من ازان بی قراری هاکه دردل بود حس کردم

که روزی غرق خواهم شد در این دریای طوفانی

تنیدم پیله چون پروانه بر تن تا که پر گیرم

ندانستم که می بافم به تن یک عمر زندانی

ااگر چه بین سلمان با مسلمان فرق یک میم است

چو سلمان رنج ها باید کشید تا مسلمانی

زمستان تا نمیرد روزگاران را بهاری نیست

ببار ای برف ای دست کفن پوش زمستانی

پی درمان خود ای اشنا بیهوده میگردی

که درد عاشقی ندارد هیچ درمانی


نوشته شده در جمعه 87/8/17ساعت 10:50 عصر توسط خوشمود نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ